ما در معارف خودمان چیزی به‌عنوان دین حدّاقلّی نداریم ؟

 (بخشی از بیانات در دیدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى)

... دین حدّاقلّی و اکتفای به حدّاقل‌ها، از نظر اسلام قابل قبول نیست؛ ما در معارف خودمان چیزی به‌عنوان دین حدّاقلّی نداریم، بلکه در قرآن کریم در موارد متعدّدی اکتفای به بعضی از تعالیم دینی دونِ بعضی، مذمّت شده است؛ «اَلَّذینَ جَعَلُوا القُرءانَ عِضین» (1) یا آیه‌ی شریفه‌ی «وَ یَقولونَ نُؤمِنُ بِبَعضٍ وَ نَکفُرُ بِبَعض» (2) که مربوط به منافقین است، اشاره‌ی به همین است.

 

حتّی برخی از بخش‌های دین که خیلی برجسته است - مثل اقامه‌ی قسط - هم کافی نیست که انسان دل خود را خوش کند که ما حالا دنبال اقامه‌ی قسطیم و اقامه‌ی قسط خواهیم کرد، پس اسلام تحقّق پیدا کرد؛ نه، این نیست. بله مسلّماً اقامه‌ی قسط در جامعه، یک قلم مهم است. از این آیه‌ی شریفه در سوره‌ی مبارکه‌ی حدید، «لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبِیِّنت وَ اَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتبَ وَ المیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط» (3) این‌جور به‌نظر می‌رسد در بادی(ابتدای) امر، که هدف از ارسال رسل و انزال کتب و معارف الهی، اقامه‌ی قسط است که حالا این جمله‌ی «لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط» را هرجور معنا کنیم - چه به این معنا بگیریم که «لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط» یعنی «لِیُقیمَ النّاسُ القِسطَ» که مثلاً «باء» را «باء تعدیه» بگیریم، که این وظیفه‌ی مردم است که در محیط زندگی خودشان اقامه‌ی قسط کنند؛ یا نه، «باء تسبیب» که «لِیَقومَ النّاسُ بِسَبَبِ القِسط»، یعنی با قسط با مردم [رفتار کنیم]؛ هرکدام از این دو معنا یا معانیِ احتمالیِ دیگری که وجود دارد، اگر در نظر گرفته بشود - اهمّیّت اقامه‌ی قسط را در جامعه روشن می‌کند. لکن این بدین معنا نیست که شارع مقدّس از ما قبول می‌کند که ما مثلاً اکتفا کنیم به اقامه‌ی قسط و همه‌ی همّت خودمان را بگذاریم برای اینکه اقامه‌ی قسط بشود، ولو برخی از احکام دیگر اسلام - مثلاً - مورد بی‌توجّهی قرار بگیرد؛ نه، آیه‌ی شریفه می‌فرماید که «اَلَّذینَ اِن مَکَّنّهُم فِی الاَرضِ اَقامُوا الصّلوةَ وَ ءاتَوُا الزَّکوةَ وَ اَمَروا بِالمَعروفِ وَ نَهَوا عَنِ المُنکَر».(4) یعنی انتظاری که خدای متعال از متمکّنین در ارض دارد، اینها است که اوّلش «اَقامُوا الصّلوة» بعد «وَ ءاتَوُا الزَّکوةَ وَ اَمَروا بِالمَعروفِ وَ نَهَوا عَنِ المُنکَرِ وَ للهِ‌ عاقِبَةُ الاُمور» (5)[است]. این‌جور نیست که اگر ما به قسط توجّه می‌کنیم، حق داشته باشیم که از اقامه‌ی صلات و اهمّیّت دادن به صلات یا به زکات یا به امر به معروف و نهی از منکر غفلت کنیم، بلکه «اَنِ اعبُدُوا اللهَ وَ اجتَنِبُوا الطّاغوت» (6) - که چندین بار این لفظ و این مضمون در قرآن تکرار شده - نشان می‌دهد که اصلاً خدای متعال پیغمبران را فرستاد برای توحید، برای اجتناب از طاغوت، برای عبودیّت خداوند؛ اساس کار این است. یا وصیّتی که خدای متعال در آن آیه‌ی شریفه‌ی سوره‌ی شوری، به نوح و به ابراهیم و به موسی‌ و به بقیّه کرده است: اَن اَقیمُوا الدّین؛ (7) آنکه مورد نظر است، اقامه‌ی دین است؛ یعنی همه‌ی دین را باید اقامه کرد؛ «وَ لاتَتَفَرَّقوا فیهِ کَبُرَ عَلَی المُشرِکینَ ماتَدعوهُم اِلَیهِ اللهُ یَجتَبی اِلَیهِ مَن یَشآءُ وَ یَهدی اِلَیهِ مَن یُنیب»؛ (8) یعنی همه‌ی دین - همه‌ی اجزا و همه‌ی ارکان دین - مورد توجّه است، و معارض اصلی هم در مقابل این حرکت و این رویکرد - یعنی اقامه‌ی دین بتمامه، بجمیع اجزائه، بکلّه - عبارتند از قلدرهای عالم، مستکبران عالم؛ «کَبُرَ عَلَی المُشرِکینَ ما تَدعوهُم اِلَیه»؛ (9) آنچه تو به آن دعوت میکنی، برای مشرکین‌[گران است]؛ یا در آیه‌ی شریفه در اوّل سوره‌ی مبارکه‌ی احزاب؛ «یاَیُّهَاالنَّبِیُّ اتَّقِ اللهَ وَ لا تُطِعِ الکفِرینَ و المنِفقینَ اِنَّ اللهَ کانَ عَلیمًا حَکیمًا»؛ (10) یعنی هم علیم است خدای متعال که احاطه‌ی علمی دارد به تمام اجزا و ذرّات عالم و سازوکار زندگی ذرّات، و هم حکیم است؛ با حکمت، راه تو را در این مجموعه مشخّص کرده و باید دنبال کنی. «وَ اتَّبِع ما یوحی‌ اِلَیکَ مِن رَبِّکَ اِنَّ اللهَ کانَ بِما تَعمَلونَ خَبیرًا * وَ تَوَکَّل عَلَی اللهِ و کَفی‌ بِاللهِ وَکیلًا»؛ (۱۶) در مقابله‌ی با این حرکت تو، دشمنی وجود خواهد داشت. بنابراین [قضیّه] این است.

صورت و سیرت اسلام:

 نظام اسلامی که ما مدّعی آن هستیم و دنبال آن هستیم - حالا نظام اسلامی به‌معنای مجموعه‌ی ظرفیّت‌هایی است در کشور که حرکت عمومی مردم را و مسئولین را شکل می‌دهد؛ به این میگوییم نظام؛ همه‌ی ظرفیّت‌هایی که موجب حرکت عمومی مردم و مسئولین می‌شود، مجموع اینها، نظام اسلامی است - وقتی این نظام واقعاً اسلامی است که در آن همه‌ی اجزای اسلام محفوظ باشد و صورت و سیرت اسلام در آن حفظ بشود.

صورت اسلام، همین حرفهای ما و اظهارات ما و کارهایی که می‌کنیم و این ظواهر امر است؛ سیرت اسلام، این است که ما یک هدفی را، یک آرمانی را، یک سرمنزلی را در نظر بگیریم و تعریف کنیم و برای رسیدن به آن سرمنزل، برنامه‌ریزی کامل کنیم، و در این راه عمل کنیم، حرکت کنیم، با همه‌ی وجود راه بیفتیم؛ آن‌وقت در آن صورت، سیرت اسلامی هم، هم، محفوظ خواهد ماند، هم رو به کمال خواهد رفت؛ یعنی در یک حد هم متوقّف نمی‌ماند؛ خب، این برنامه‌ای است که ما برای رسیدن به آن اهداف، به آن احتیاج داریم.

تغییر رفتار در نظام:

 آنچه ما امروز در زبان مستکبرین و مخالفین نظام اسلامی و مشخّصاً جمهوری اسلامی مشاهده میکنیم که با «تغییر رفتار» از آن یاد می‌کنند - گاهی می‌گویند ما تغییر نظام را نمی‌خواهیم، تغییر رفتار را می‌خواهیم - [همین است]. تغییر رفتار با تغییر نظام هیچ تفاوتی ندارد؛ درست همان است؛ یعنی تغییر آن سیرت اسلامی؛ این معنای تغییر رفتار است.

تغییر رفتار یعنی شما از آن چیزهایی که از لوازم قطعی و حتمی حرکت به آن سرمنزل است، دست بردارید؛ از آن کوتاه بیایید و نسبت به آن، اهتمام خودتان را از دست بدهید؛ این معنای تغییر رفتار است؛ یعنی همان چیزی که گاهی از آن در برخی از گفته‌ها و نوشته‌ها تعبیر میشود به دین حدّاقلّی؛ یعنی کاستن از آرمان‌ها که به‌معنای نابودی سیرت دین است. این دین حدّاقلّی یعنی در واقع دین را حذف کردن.

هدف، خط مشیّ ما:

 حالا در چنین وضعیّتی هدف ما این است و خطّ مشی قطعی ما باید این باشد که دنبال اسلامِ تمام و کامل باشیم؛ یعنی دنبال این باشیم که واقعاً تا آنجایی که در قدرت ما است تلاش کنیم - حالا خدای متعال بیش از آنچه در توان ما و در قدرت ما است، از ما توقّع نمی‌کند - امّا تلاش ما این باشد و هدف‌گذاری ما این باشد که همه‌ی اسلام - اسلام به کامله، بتمامه - در جامعه‌ی ما تحقّق پیدا کند.

اسلام‌هراسی:

وقتی هدف این شد، فوراً یک مسئله‌ای پیش می‌آید و آن مسئله‌ی «اسلام‌هراسی» است که امروز در دنیا رایج است. به‌نظر من در برابر پدیده‌ی اسلام‌هراسی مطلقاً نباید منفعل شد؛ بله، اسلام‌هراسی وجود دارد؛ عدّه‌ای دارند مردم را، جوامع را، جوانان را، اذهان را از اسلام می‌ترسانند؛ اینها چه کسانی هستند؟ درست که مسئله را می‌شکافیم و در مسئله دقّت می‌کنیم، می‌بینیم که اینها همان اقلّیّت قلدر و زیاده‌خواهی هستند که از حاکمیّت اسلام می‌ترسند؛ از اسلام سیاسی می‌ترسند؛ از حضور اسلام در متن زندگی جوامع می‌ترسند؛ علّت ترس‌شان هم این است که منافع آنها لطمه خواهد خورد.

اسلام‌هراسی در واقع ترجمه‌ی هراس و سراسیمگی قدرتها در مقابل اسلام است؛ واقع قضیّه این است. یعنی شما اینجا زحمت کشیدید، ملّت ایران تلاش کردند، زحمت کشیدند، مجاهدت کردند، نظام اسلامی را سرِ کار آوردند و این نظام اسلامی را تثبیت کردند، پایه‌اش را محکم کردند، آن را در مقابل حوادث گوناگون مصونیّت و ایمنی دادند و روزبه‌روز قوی کردند؛ این، قلدرهای دنیا را میترساند. اسلام‌هراسی‌ای که امروز وجود دارد، در واقع انعکاس و بازتاب دغدغه‌ی آنها است، سراسیمگی آنها است؛ نشان می‌دهد که شما پیش رفتید؛ نشان می‌دهد که اسلام توانسته است حرکت خود را به‌طور موفّق تا اینجا پیش ببرد.

نتیجه‌ی معکوس:

 و البتّه علی‌رغم آنها، این حرکت آنها علیه اسلام و تلاش آنها برای اسلام‌هراسی، نتیجه‌ی عکس خواهد داد؛ به این معنا که اسلام را در کانون پرسش جوان‌ها قرار می‌دهد؛ یعنی اگر به مردم معمولی دنیا یک تلنگری زده شود، یک توجّهی به آنها داده شود، اینها ناگهان به فکر می‌افتند که علّت اینکه این‌قدر اسلام در این مطبوعات صهیونیستی، در این شبکه‌های تلویزیونیِ وابسته‌ی به محافل قدرتمند و دارای زر و زور مورد تهاجم قرار میگیرد چیست؟ این خود زمینه‌ی یک پرسش است و این پرسش به نظر ما برکاتی دارد و میتواند این تهدید را تبدیل به فرصت کند.

تکلیف ما:

 ما بایستی تلاش کنیم، یعنی در نظام جمهوری اسلامی، کار بزرگ و مهم این است که ما همه - هر کسی در هر نقطه‌ای قرار دارد که توانی در این زمینه دارد - باید تلاشمان این باشد که اسلام ناب را مطرح کنیم، اسلامِ طرف‌دار مظلوم و ضدّ ظالم را در دنیا مطرح کنیم. همان جوانی که در اروپا است، یا در آمریکا است، یا در مناطق خیلی دوردست است، از این خصوصیّت مبتهج می‌شود، به هیجان می‌آید که معلوم بشود اسلام عبارت است از نیرویی، انگیزه‌ای، فکری که علیه ظالمین و ستمگران و به نفع مظلومین حرکت میکند، برنامه دارد و این را وظیفه‌ی خودش می‌داند.

اسلامِ طرف‌دار عقلانیّت، اسلامِ فلسفه‌های عمیق، اسلامِ تفکّر، اسلامی که در قرآن این‌همه به عقل و فکر و لبّ (مُخ برای بصیرت و درک) و مانند اینها اهمّیّت داده شده را معرّفی کنیم؛ اسلامِ طرف‌دار عقلانیّت و ضدّ قشری‌گری، ضدّ تحجّر، ضدّ اسیر اوهام و تخیّلات خود شدن - که کسانی به نام اسلام این چیزها را دارند - اسلام ناب را نشان بدهیم، بگوییم اسلام، این است؛ اسلامِ متعهّد در برابر لاابالی‌گری.

اسلام سکولار:

بله، امروز دستگاه‌های فراوانی جوان‌ها را به بی‌مبالاتی، به لاابالی‌گری، به لاقیدی در امور گوناگون سوق می‌دهند. خب، اسلامی که انسان را متعهّد دانسته، او را متعهّد می‌خواهد و می‌طلبد؛ اسلامِ حاضر در متن زندگی، در برابر اسلام سکولار! اسلام سکولار شبیه مسیحیّت سکولار است که می‌رود در گوشه‌ی کلیسا، خودش را زندانی می‌کند و در محیط واقعی زندگی هیچ حضوری ندارد؛ اسلام سکولار هم همین‌جور است؛ کسانی هستند امروز دعوت می‌کنند به اسلام منزوی؛ اسلامی که هیچ کاری به کار زندگی مردم ندارد؛ مردم را به یک عبادتی، به یک چیزی گوشه‌ی مسجد یا گوشه‌ی خانه‌ها فرامی‌خواند.

اسلامِ واردِ در متن زندگی را معرّفی کنیم؛ اسلامِ رحمت به ضعفا؛ اسلامِ جهاد و مبارزه‌ی با مستکبران. به نظر من این یک وظیفه‌ای است که به‌عهده‌ی همه است؛ دستگاه‌های تبلیغاتی ما، دستگاه‌های علمی ما، حوزه‌های علمیّه‌ی ما باید این هدف را دنبال بکنند.

اینکه امروز اسلام را آماج حملات خودشان قرار داده‌اند [به‌خاطر این است]؛ آن کسانی هم که آماج قرار داده‌اند، مشخّص است چه کسانی هستند و چه دستگاه‌هایی و چه جریان‌هایی هستند؛ مشخّص است؛ اینها وابسته‌ی به یک مجموعه‌ی قدرتمندِ زر و زور سیاسی و اقتصادیِ غالباً صهیونیست یهودی، و اگر صهیونیست یهودی هم نیستند صهیونیست غیر یهودی - که امروز در دنیا صهیونیست‌های غیر یهودی داریم - هستند. در مقابل اینها ما از این فرصت استفاده کنیم و این سؤال را مطرح کنیم در ذهن مردم دنیا و در ذهن جوان‌ها که فکر کنید، ببینید چرا به اسلام این‌همه حمله می‌کنند؛ آن‌وقت اسلامِ واقعی را در اختیار اینها بگذاریم.

پاورقی:

1-     سوره‌ی حجر، آیه‌ی ۹۱؛ «همانا که قرآن را جزء جزء کردند [به برخی از آن عمل کردند و بعضی را رها نمودند]»

2-     سوره‌ی نساء، بخشی از آیه‌ی ۱۵۰؛ «.... و میگویند: ما به بعضی ایمان داریم و بعضی را انکار میکنیم ...»

3-     سوره‌ی حدید، بخشی از آیه‌ی ۲۵؛ «براستی [ما] پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه‌کردیم و با آنها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند ...»

4-     سوره‌ی حج، بخشی از آیه‌ی ۴۱؛ «همان کسانی که چون در زمین به آنان توانایی دهیم، نماز برپا میدارند و زکات میدهند و به کارهای پسندیده وامیدارند و از کارهای ناپسند باز میدارند...»

5-     همان؛ «... و فرجام همه‌ی کارها از آنِ خدا است.»

6-     سوره‌ی نحل، بخشی از آیه‌ی ۳۶؛ «... [تا بگوید:] "خدا را بپرستید و از طاغوت [ = فریبگر] بپرهیزید"...»

7-     سوره‌ی شوری، بخشی از آیه‌ی ۱۳؛ «... دین را برپا دارید...»

8-     همان؛ «... و در آن تفرقه‌اندازی نکنید. بر مشرکان آنچه که ایشان را به سوی آن فرامیخوانی، گران می‌آید. خدا هرکه را بخواهد، به سوی خود برمیگزیند، و هرکه را که از در توبه درآید، به سوی خود راه مینماید.»

9-     سوره‌ی شوری، بخشی از آیه‌ی ۱۳؛ «... بر مشرکان آنچه که ایشان را به سوی آن فرا میخوانی، گران می‌آید ...»

10-سوره‌ی احزاب، آیه‌ی ۱؛ «ای پیامبر، از خدا پروا بدار و کافران و منافقان را فرمان مبر، که خدا همواره دانای حکیم است.»

(21/12/1393)




[ جمعه 27 شهریور 1394 ] [ ] [ داستانی ]

[ نظرات (0) ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه