طعم آسمان
(خاطره ای از شهید صیاد شیرازی)
آخرين ديدار ما ، سفر شلمچه بود كه به اتفاق خانواده براي بازديد از مناطق عملياتي جنوب رفته بوديم . در آنجا بود كه ايشان خيلي از شهادت حرف مي زد .
بسيجيان مثل پروانه دور پدرم ، حلقه زده بودند و عكس مي انداختند . با او صحبت مي كردند و خاطرات ايام جنگ را با هم مرور مي كردند .
چيزي كه من در آن روزها در روحيات پدرم مشاهده مي كردم ، حالت وداع و خداحافظي بود .
خداحافظي از جبهه ها ، سرزمين دوست داشتني كه براي پدرم بسيار عزيز بود . اين فراق در تمام وجود او كاملاً مشهود بود .
حرف هايش طعم آسمان مي داد . بعد از آن ديدار به مشهد رفتند و بعد از بازگشتن از حرم امام رضا(ع) بود كه واقعة شهادتشان رخ داد .
[ سه شنبه 26 خرداد 1394 ] [ ] [ داستانی ]