مرگ فاطمه زهراسلام الله علیه و آله

 مرگ فاطمه زهراسلام الله علیه و آله 

 
 
 
Fatimah Calligraphy.png
 

دیدگاه شرق شناسان

پس از حجة الوداع محمد به فاطمه گفت که وی اولین نفر از خانواده‌اش است که پس از وفات به وی ملحق خواهد شد. محمد چند روز پس از آن درگذشت؛ فاطمه بسیار غم زده گشت و پس از مدتی درگذشت. بعضی منابع اولیه چنین می‌نماید که در پایان عمر، او با ابوبکر که تقاضای عیادت او را داشته‌است، آشتی می‌کند. اما اکثریت منابع چنین می‌نویسند که او تا پایان عمر، از ابوبکر عصبانی بود؛ به گفته دانشنامه اسلام فاطمه ۶ ماه پس از وفات پدرش درگذشت.[۱]

 

پیشینه

به نوشته ویلفرد مادلونگ پس از واقعه سقیفه و انتخاب ابوبکر بعنوان جانشین محمد٬ وضعیت خلیفه در ابتدا بسیار ناپایدار بود و این صرفاً به خاطر سر باززدن قبایل نبود. عمر در مدینه با کمک برخی از افراد قبیله اوس کنترل خیابان‌ها را بر عهده گرفت و مسوول بیعت ستاندن از مردم شد. زبیر به همراه جمعی از مهاجرین در خانه فاطمه بود. عمر تهدید کرد که خانه را به آتش می کشد مگر آنکه آنها بیرون آیند و با ابوبکر بیعت کنند. زبیر با شمشیر در دست بیرون آمد. ولی لغزید و شمشیر را از دست داد و همراهان عمر بر روی او افتادند و او را دستگیر کردند و یا به قول طبری شمشیر او را قبضه کردند. استفاده از زور در مورد زبیر تنها موردی بوده است که منابع اشاره کرده‌اند. شواهدی وجود دارد که خانه فاطمه مورد تفتیش قرار گرفت. گفته می شود که علی بعدها بارها گفته بود که اگر چهل مرد همراه خود داشت او مقاومت می کرد. به گفته مادلونگ گزارش‌های نادر از کاربرد زور علیه بنی‌هاشم را احتمالاً باید مردود دانست و تهدید به استفاده از زور معمولاً برای بیعت گرفتن از کسانی که متمایل نبودند کافی بود. به گفته وی بدون شک ابوبکر داناتر از آن بود که علیه بنی‌هاشم به زور متوسل شود. زیرا این کار حس اتحاد بین خاندان عبدالمناف را برمی‌انگیخت؛ گروهی که ابوبکر به رضایت آنها نیاز داشت. سیاست ابوبکر انزوای بنی‌هاشم تا حد ممکن بود و در نهایت بنی هاشم که خود را در شرایطی مشابه محاصره اقتصادی شعب ابی طالب می‌دیدند بعد از شش ماه (به همراه علی) با ابوبکر بیعت کردند.[۲] به گفتهٔ دنیس صوفی، روایتِ طبری از گفته ابوبکر در بستر مرگ «کاش خانهٔ فاطمه را، اگر هم به قصد جنگ بسته بودند، برنگشوده بودم» به طور تلویحی به این معناست که خانه فاطمه ممکن بوده به زور باز شده باشد.[۳] وی می‌افزاید احادیثی که بر دخیل بودن فاطمه در رویدادهای پس از مرگ پیامبر دلالت دارند، با وجود جانب دارانه بودنشان حاوی مقداری حقیقت هستند. به این دلیل که اهل سنّت نتوانستند به طور کامل آنچه را که به وضوح برای باز سازی تاریخشان زیان آور بود محو کنند: این مساله که فاطمه با ابو بکر بر سر ضبط خلافت و املاک پیامبر دعوا داشته است، اینکه فاطمه هیچ گاه او را به خاطر کارهایش نبخشید، و اینکه مرگ او برای مدتی (احتمالاً به خواست خود فاطمه) مخفی نگاه داشته شد تا مانع سرپرستی ابو بکر از مراسم کفن و دفن فاطمه شود. چیزی که در این مورد کنایه آمیز است، این است که این پنجره کوچک به شخصیت فاطمه توسط اهل سنّت نادیده گرفته شده یا کوچک شمرده شده ولی توسط شیعیان بزرگ شده و بیش از اندازه روی آن تاکید شده است.[۴]

ابهامات

بگفتهٔ قول غالب، وفات او در آرامش بود. او خودش را با کمک همسرش شستشو می‌دهد و در آرامش به استقبال وفات می‌رود. اما این در تضاد با روایتی است که در منابعی مانند یعقوبی آمده‌است. این منابع چنین می‌گویند که زنان قریش و همسران محمد به دیدن فاطمه می‌آیند. اما فاطمه به اسما بیوه جعفر ابن ابی طالب، می‌گوید که از ورود آنان جلوگیری کنند. زیرا فاطمه در وضع بسیار بدی بود و در اثر بیماری بسیار نحیف شده بود. به مانند سایر اتفاقات زندگی خصوصی فاطمه وفات او نیز در هاله‌ای از ابهام است. به گفته دانشنامه اسلام اکثریت منابع اولیه تدفین فاطمه را شبانه، مخفی و بدون حضور ابوبکر و عمر می‌دانند. اما نقل قول‌هایی نیز وجود دارد که ابوبکر در مراسم تدفین حضور داشته و نماز میت را او بر فاطمه خوانده‌است. تقریباً تمام منابع موافق هستند که فاطمه در قبرستان بقیع دفن شده‌است و به نوشته دانشنامه اسلامی بعضی منابع محل قبر را نیز مشخص می‌کنند. به نوشته این منابع محل دفن فاطمه درکنار مسجد رقیه (نام زنی که مسجد را بنا کرده‌است) در گوشه دار عقیل (برادر علی)، به فاصله هفت ذراع از خیابان است. اما طبق گفته سایر منابع بعد از دفن یا مدتی بعد از آن دیگر محل دفن نامعلوم بود. المسعودی می‌نویسد که مقبره‌ای وجود داشته‌است که در کتیبه موجود در آن مقبره نام فاطمه و سه نفر دیگر از خاندان علی به عنوان صاحبان مقبره نوشته شده بود (مسعودی تنها کسی است که چنین جزییاتی را بیان می‌کند). اما المقدسی مقبره فاطمه را در فهرست مکانهایی قرار می‌دهد که در مورد آن اختلاف نظر وجود دارد اما محتمل است که فاطمه «فی الحجره» دفن شده باشد.[۱]

دیدگاه شیعه

منابع و نویسندگان شیعه مانند روحانیان و مراجعی مانند بروجردی، روحانی، شاهرودی و حسین خراسانی معتقدند که فاطمه در اثر صدمات و جراحات وارده که در حین رویداد خانه فاطمه اتفاق افتاد و منجر به شکستگی پهلو و سقط جنین وی گردید، کشته شده‌است. در عین حال این نویسندگان بر این نظر دارند که فاطمه بین ۷۵ تا ۹۵ روز پس از وفات محمد درگذشته‌است.[۵][۶][۷][۸][۹][۱۰][۱۱]

سید جعفر شهیدی، نویسنده شیعه، تهدید به آتش زدن توسط عمر را در رویداد خانه فاطمه تایید می‌کند. از نظر او با توجه به اینکه شیعیان یا دسته‌های سیاسی موافق آنها در سنین اول هجرت نیرویی نداشته‌اند، جعل روایات مربوط به این رویداد ناممکن می‌نماید. به علاوه او بیان می‌دارد که برخی از این روایات در نوشتارهای مغرب اسلامی (اندلس) هم آمده‌است. اما در مورد اینکه «آیا بازوی دختر پیغمبر را با تازیانه آزرده‌اند»، یا «می خواسته‌اند با زور بدرون خانه راه یابند و او که پشت در بوده‌است، صدمه دیده» می نویسد «در آن گیر و دارها ممکن است چنین حادثه‌هایی رخ داده باشد».[۱۲]

مرتضی مطهری وصیت فاطمه به علی در دفن وی در هنگام شب را سیاستی برای ممانعت از حضور کسانی در مراسم تدفین می‌داند که به گفته مطهّری دشمنان فاطمه بودند:

«علی جان! خودت مرا غسل بده و تجهیز و دفن کن. شب مرا دفن کن، نمی‌خواهم کسانی که به من ظلم کرده‌اند در تشییع جنازه من شرکت کنند.» تاریخ کارش همیشه لوث است. افرادی جنایتی را مرتکب می‌شوند و بعد خودشان در قیافه یک دلسوز ظاهر می‌شوند برای اینکه تاریخ را لوث بکنند، عین کاری که مأمون کرد: امام رضا را شهید می‌کند، بعد خودش بیش از همه مشت به سرش می‌زند و فریاد می‌کند و مرثیه سرایی می‌نماید، و لهذا تاریخ را در ابهام باقی گذاشته که عده‌ای نمی‌توانند باور کنند که مأمون بوده است که امام رضا را شهید کرده است. این لوث تاریخ است. زهرا برای اینکه تاریخ لوث نشود فرمود مرا شب دفن کن. لااقل این علامت استفهام در تاریخ بماند: پیغمبر یک دختر که بیشتر نداشت، چرا باید این یک دختر شبانه دفن بشود و چرا باید قبرش مجهول بماند؟! این بزرگترین سیاستی است که زهرای مرضیه اعمال کرد که این در را به روی تاریخ باز بگذارد...

[۱۳]

پیشینه

بسیاری از نویسندگان مشهور شیعه در طول تاریخ به درگیری فیزکی و یا سقط جنین (محسن) در روز رویداد خانه فاطمه معتقد بوده‌اند. از جمله آنها می‌توان به شیخ صدوق (متوفای سال ۳۸۱)، سید مرتضی(متوفای سال۴۳۶)، شیخ طوسی(متوفای سال ۴۶۰)، علامه حلی(متوفای سال ۷۲۶)و عیاشی(متوفای سال ۳۲۰) اشاره کرد.[۱۴][۱۵] به شهادت قاضی عبدالجبار نویسنده اهل سنت (متوفای سال ۴۱۵) این اعتقاد شیعیان ناشی از حدیثی منسوب به جعفر صادق است.[۱۶] ابن قولویه (متوفای سال ۳۵۷) در کامل الزیارات حدیثی از جعفر صادق نقل می‌کند که در آن جبرئیل به پیامبر اسلام در مورد آینده اهل بیت وی خبر می‌دهد. در این حدیث از ضرب و شتم فاطمه در حالی که باردار است و سقط جنین و مرگ او به خاطر جراحت وارده سخن رانده می‌شود.[۱۷][پانویس ۱]

نویسندگان شیعه همچنین به حدیثی از پیامبر اسلام استناد می‌کنند که در کتاب «فرائد السمطین»[۱۸] نوشته امام‌الحرمین جوینی، فقیه اهل سنّت آمده است. در این حدیث پیامبر اسلام با ذکر اوصاف دختر خود فاطمه خبر از آینده وی می‌دهد که در آن «اهانت، وارد خانه اش شده و حرمتش هتک گردیده و حقّش غصب شده و ارثش گرفته شده است. پهلویش شکسته و جنینش سقط شده است.» در این حدیث از فاطمه با عنوان «مقتول» یاد شده است.[۱۹][پانویس ۲]

اختلاف در سرنوشت محسن در متون قدیمی اهل سنت و اتّهام تحریف

در متون تاریخی اهل سنت بعضاً نظرات متفاوتی در مورد چگونگی درگذشت محسن پسر علی آمده است. به عنوان مثال ابن صباق مالکی (متوفای سال ۸۵۵) و صفوری شافعی (متوفای سال ۸۹۴) می‌نویسند محسن سقط شده بود. حال آنکه ابن هضم اندلسی (متوفای سال ۴۵۶) و بدخشانی (متوفای سال ۱۱۲۶) معتقد به درگذشت محسن پس از تولد و در شیرخوارگی هستند.[۲۰] به علاوه نویسندگان شیعه به اشاراتی در مورد جزئیات رویداد خانه فاطمه در برخی کتاب‌های قدیمی اهل سنت استناد می‌کنند که از نظر آنها نشان از تغییر و تحریف دارد. به عنوان مثال ابن شهر آشوب مازندرانی (متوفای سال ۵۸۸) در «مناقب آل ابی طالب» و گنجی شافعی (متوفای سال ۶۵۸) در کتاب «کفایه الطالب» از ابن قتیبه دینوری نقل میکنند که نام برده در کتاب «المعارف» خود مرگ محسن را بر اثر سقط شدن و مربوط به ضربه سنگین قنفذ می‌داند. حال آنکه در چاپ‌های امروزی کتاب المعارف دینوری اثری از این موضوع نیست و صرفاً گفته شده محسن در کودکی درگذشته است.[۲۱] همچنین ابن ابی الحدید معتزلی (متوفای سال ۶۵۶) در کتاب «شرح نهج البلاغه» به نقل از کتاب «مروج الذّهب» تالیف مسعودی (متوفای سال ۳۴۶) به ماجرای تهدید به آتش زدن خانه فاطمه اشاره می‌کند. اما در برخی چاپ‌های امروزی کتاب مسعودی نام خلیفه دوم به عنوان عامل اصلی حذف شده و ماجرا با صیغه مجهول تعریف شده است.[۲۲] به علاوه صفوری شافعی (متوفای سال ۸۹۴) در کتابش به نام «المحاسن المجتمعه فی الخلفا الاربعه» سقط شدن محسن را از کتاب «الاستیعاب» تالیف ابن عبدالبر (متوفای سال ۴۶۳) نقل می‌نماید در حالی که در چاپ‌های فعلی از کتاب الاستیعاب نشانی از آن یافت نمی‌شود.[۲۳]

استفاده از واژه وفات به جای شهادت

ابن شهر آشوب مازندرانی در کتاب مناقب آل ابی طالب از کلمه وفات برای تاریخ درگذشت فاطمه استفاده می‌کند. از نظر نویسندگان شیعه این مساله منافاتی با اعتقاد ابن شهر آشوب مبنی بر به قتل رسیدن و شهادت فاطمه ندارد. زیرا به گفته آنها ابن شهر آشوب برای تاریخ به قتل رسیدن علی ابن ابی طالب هم از کلمه وفات استفاده نموده است. علاوه بر این آنها به این مساله اشاره می‌کنند که ابن شهر آشوب در جایی از کتابش به قتل حسن مجتبی در اثر مسموم شدن اشاره کرده و در جایی دیگر از کلمه وفات برای وی استفاده نموده است.[۲۴]

روابط علی و خلفا[پانویس ۳]

برخی نویسندگان شیعه موارد مشاوره علی با خلفا را نشانه رابطه نزدیک وی با آنها نمی‌دانند. به عنوان مثال با برسی ۱۰۷ مورد مشاوره علی با ۳ خلیفه قبل از خود به این نتیجه رسیده اند که در اکثریت موارد مشاوره با علی پس از رجوع به دیگران صورت گرفته است[۲۵]:

«این طور نبوده است که خلفا از آن حضرت به عنوان مشاور و وزیر دعوت به شرکت در اداره حکومت کنند و آن حضرت نیز بپذیرند و سپس این مطلب نشانی بر موافقت و همدلی حضرت با خلفا دانسته شود. بلکه خلفا ... مردم را از تدبیر و درایت امیرالمؤمنین محروم کردند و آن حضرت در انزوای سیاسی و اجتماعی به کشاورزی و حفر چاه مشغول گشتند. و اگر گهگاه برای حل مشکلات به سراغ آن حضرت می‌رفتند از این جهت بود که برای بازشدن گره‌ها چاره‌ای جز این نداشتند.»

[۲۶]

به علاوه آنها معتقدند ازدواج ام کلثوم با عمر پس از انکارها و اعتذارهای مختلف از جانب علی و با تهدیدهای گوناگون از طرف عمر بدون رضایت قلبی علی[پانویس ۴] و با واسطه عقیل و عباس انجام شده است. آنها معتقدند پس از مدتی کوتاه عمر کشته شد و علی دخترش را به منزل خودش برگرداند.[۲۷]

دیدگاه سنّی

به گفته عبدالعزیز نعمانی روحانی اهل سنت، «نخستین کسی که به جعل داستان شهادت حضرت فاطمه زهرا پرداخت، ابراهیم ابن سیّار نظام رئیس فرقه نظامیه بود». شهرستانی در ملل و نحل[۲۸] و صفدی در الوافی بالوفیات[۲۹] از نظام چنین نقل می‌کنند که وی معتقد بود «عمر در روز بیعت چنان ضربه‌ای بر شکم فاطمه کوبید که وی جنین را از شکمش فرو انداخت». شهرستانی و صفدی این مطالب را با هدف بی اعتبار جلوه دادن نظام نقل می‌کنند.[۳۰][۳۱]

به اعتقاد نویسندگان اهل تسنن این روایات نتیجه تضاد و رقابتی است که پس از خلفای راشدین میان امویان و هاشمیان پدید آمده است، «وگرنه فاطمه و علی با ایمان تر، منزه تر و خردمند تر از آن بوده اند که بر خلاف مصالح مسلمانان به پا خیزند و عمر بزرگ تر و خویشتن دار تر از آن بود که به سوزاندن خانه فاطمه دست یازد». این نویسندگان با اشاره به ازدواج عمر و أم کلثوم و ارائه مشاوره‌های علی به خلفا معتقد به وجود صمیمیت بین آنها هستند.[۳۲]

دانشمندان علوم دینی و تاریخ بنام اهل سنت همچون ابن ابى شیبه [۳۳] بلاذرى[۳۴] ابن قتیبه[۳۵] طبری[۳۶] ابن عبد ربه [۳۷] ابو عبید[۳۸] ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانى [۳۹] ابن عبد ربه اندلسى [۴۰] ابراهیم بن سیار نظام معتزلى [۴۱] عبدالفتاح عبدالمقصود [۴۲]مسعودى [۴۳] ابن أبى دارم [۴۴] در کتابهایشان اشاره به حادثه حمله به خانه فاطمه کرده اند.

پانویس

  1. پرش به بالا کامل الزیارات، باب نوادر الزیارات، حدیث شماره یازده
  2. پرش به بالا این حدیث در منابع امامیه همچون أمالی صدوق، مجلس بیست و چهارم نیز آورده شده است.
  3. پرش به بالا پاره‌ای از نویسندگان با استناد به مشاوره علی به خلفا و تزویج دخترش أم کلثوم با عمر بر این مساله حکم می‌کنند که رویداد خانه فاطمه نمی‌توانسته شامل درگیری فیزیکی (منجر به سقط جنین و مرگ) بوده باشد.
  4. پرش به بالا طبقات کبری ابن سعد (ترجمه مهدوی دامغانی ج ۸ صص ۴۶۱-۴۶۳) و تاریخ یعقوبی (ترجمه محمد ابراهیم آیتی ج ۲، ص ۳۵) به نارضایتی علی اشاره می‌کنند

منابع

  1. ↑ پرش به بالا به:۱٫۰ ۱٫۱ Veccia Vaglieri, L. "Fatima." Encyclopedia of Islam, Leiden, Vol. 2, The Netherlands: Brill, ISSN ۱۵۷۳-۳۹۱۲, Page 844-850
  2. پرش به بالا Madelung، WilferdThe Succession to Muhammad. Cambridge University Press، 1997. 43-44.
  3. پرش به بالا Denise L. Soufi, "The Image of Fatima in Classical Muslim Thought," PhD dissertation, Princeton, 1997, p. 84
  4. پرش به بالا Denise L. Soufi, "The Image of Fatima in Classical Muslim Thought," PhD dissertation, Princeton, 1997, p.206
  5. پرش به بالا آیت‌الله بروجردی
  6. پرش به بالا آیت‌الله روحانی
  7. پرش به بالا آیت‌الله شاهرودی
  8. پرش به بالا شبکه قرآن
  9. پرش به بالا وب‌گاه حوزه علمیه قم
  10. پرش به بالا وب‌گاه حوزه علمیه قم
  11. پرش به بالا آیةالله حسین وحید خراسانی٬فاطمه حلقه وصل رسالت و امامت٬ مدرسة المام باقر العلوم٬چاپ اول ۱۳۹۱٬صفحه ۷۳ و ۷۴
  12. پرش به بالا زندگانی حضرت زهرا نوشته سید جعفر شهیدی قابل دسترسی در اینجا صص ۱۶، ۱۹ و ۲۰
  13. پرش به بالا مرتضی مطهّری، سیری در سیره نبوی، قابل دسترسی دراینجا
  14. پرش به بالا و آتش زبانه می‌کشید (احراق بیت فاطمه در منابع امامیه)، علی لباف زیر نظر مرتضی فرج پور، صفحه ۱۶,مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر
  15. پرش به بالا به رنگ خون (سیری در نصوص شهادت حضرت زهرا)، علی لباف و میثم توکلی بینا، مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر صص ۱۷-۱۹
  16. پرش به بالا میراث جاودان (فهرستی موضوعی از کتاب "دراست و تحلیل حول الهجوم علی بیت فاطمه")، به اهتمام علی لباف، صفحه ۱۹, مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر
  17. پرش به بالا به رنگ خون (سیری در نصوص شهادت حضرت زهرا)، علی لباف و میثم توکلی بینا، مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر، صفحه ۱۳
  18. پرش به بالا فرائد السمطین، جلد ۲، صفحه ۳۵، حمویئی جوینی، ابراهیم بن محمد، موسسه المحمودی، بیروت. تصویر صفحه مذکور از کتابخانه دیجیتال نور
  19. پرش به بالا با کاروان جوین (سوگنامه شهادت حضرت زهرا در میراث مکتوب نیشابور) به اهتمام سید جعفر خلخالی، بازنویسی علی لباف، با راهنمایی آیت‌الله سید علی حسینی میلانی، مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر، صص ۹-۱۴
  20. پرش به بالا تازیانه بر وحی (حضرت محسن در منابع اهل سنت)، علی لباف، با همفکری سید رضا هاشمی گلپایگانی، با راهنمایی آیت‌الله سید علی حسینی میلانی، مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر, صص ۷-۹
  21. پرش به بالا زخم آتش (احراق بیت فاطمه در منابع اهل سنت)، به اهتمام علی لباف، حیدر برکت، سید محمد حسینی قزوینی، مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر صص ۳۶-۳۷
  22. پرش به بالا حقایق پنهان (تأملی کوتاه در تحریف اسناد فاطمیه)، علی لباف، عدنان درخشان، شیخ محمد رضا مامقانی، مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر، صص ۶-۷
  23. پرش به بالا تازیانه بر وحی (حضرت محسن در منابع اهل سنت)، علی لباف، با همفکری سید رضا هاشمی گلپایگانی، با راهنمایی آیت‌الله سید علی حسینی میلانی، مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر, صفحه ۹
  24. پرش به بالا به رنگ خون(سیری در نصوص شهادت حضرت زهرا)، علی لباف و میثم توکلی بینا، مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر صص ۲۵-۲۷
  25. پرش به بالا دانشنامه روابط سیاسی حضرت علی با خلفا، به اهتمام علی لبباف، مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر، صص ۶۶-۹۱
  26. پرش به بالا بر آستانه غدیر (گفتار هایی با موضوع غدیر و امامت، مقاله "موضع امیرالمؤمنین در عصر خلفا")، دکتر سید محمد تقی نبوی، مؤسسه فرهنگی اعراف نور، زمستان ۸۰، صفحه ۱۹
  27. پرش به بالا دانشنامه روابط سیاسی حضرت علی با خلفا، به اهتمام علی لبباف، مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر، ص ۲۰۲
  28. پرش به بالا الملل و النحل ج ۱، ص ۵۷.
  29. پرش به بالا الوافی بالوفیات، ج۶ ص ۳۱
  30. پرش به بالا عبدالعزیز نعمانی، فاطمه زهرا، از ولادت تا افسانه شهادت، فصلنامه ندای اسلام، پاییز 1379 شماره ۳ صفحه ۶۹
  31. پرش به بالا دانشنامه شهادت فاطمه زهرا، علی لباف، مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر صص ۱۴۵-۱۴۶
  32. پرش به بالا عبدالعزیز نعمانی، فاطمه زهرا، از ولادت تا افسانه شهادت، فصلنامه ندای اسلام، پاییز 1379 شماره ۳ صفحه ۶۸
  33. پرش به بالا مصنف ابن ابى شیبه: 8/572، کتاب المغازى.« انّه حین بویع لأبی بکر بعد رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) کان علی و الزبیر یدخلان على فاطمة بنت رسول اللّه، فیشاورونها و یرتجعون فی أمرهم. فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمة، فقال: یا بنت رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) و اللّه ما أحد أحبَّ إلینا من أبیک و ما من أحد أحب إلینا بعد أبیک منک، و أیم اللّه ما ذاک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک أن امرتهم أن یحرق علیهم البیت.
  34. پرش به بالا انساب الأشراف: 1/586 طبع دار معارف، قاهره. «انّ أبابکر أرسل إلى علىّ یرید البیعة فلم یبایع، فجاء عمر و معه فتیلة! فتلقته فاطمة على الباب. فقالت فاطمة: یابن الخطاب، أتراک محرقاً علىّ بابى؟ قال: نعم، و ذلک أقوى فیما جاء به أبوک...»
  35. پرش به بالا الامامة و السیاسة: 12، چاپ مکتبة تجاریة کبرى، مصر. « انّ أبابکر رضی اللّه عنه تفقد قوماً تخلّقوا عن بیعته عند علی کرم اللّه وجهه فبعث إلیهم عمر فجاء فناداهم و هم فی دار على، فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب و قال: والّذی نفس عمر بیده لتخرجن أو لاحرقنها على من فیها، فقیل له: یا أبا حفص انّ فیها فاطمة فقال، و إن!! »
  36. پرش به بالا تاریخ طبرى: 2/443، چاپ بیروت. « أتى عمر بن الخطاب منزل علی و فیه طلحة و الزبیر و رجال من المهاجرین، فقال و اللّه لاحرقن علیکم أو لتخرجنّ إلى البیعة، فخرج علیه الزّبیر مصلتاً بالسیف فعثر فسقط السیف من یده، فوثبوا علیه فأخذوه.»
  37. پرش به بالا عقد الفرید: 4/93، چاپ مکتبة هلال.« فأمّا علی و العباس و الزبیر فقعدوا فی بیت فاطمة حتى بعثت إلیهم أبوبکر، عمر بن الخطاب لیُخرجهم من بیت فاطمة و قال له: إن أبوا فقاتِلهم، فاقبل بقبس من نار أن یُضرم علیهم الدار، فلقیته فاطمة فقال: یا ابن الخطاب أجئت لتحرق دارنا؟! قال: نعم، أو تدخلوا فیما دخلت فیه الأُمّة!»
  38. پرش به بالا الأموال: پاورقى 4، چاپ نشر کلیات ازهریة، الأموال، 144، بیروت و نیز ابن عبد ربه در عقد الفرید: 4/93 نقل کرده است چنان که خواهد آمد. « وددت انّی لم أکشف بیت فاطمة و ترکته و ان اغلق على الحرب»
  39. پرش به بالا معجم کبیر طبرانى: 1/62، شماره حدیث 34، تحقیق حمدی عبدالمجید سلفى.« أمّا الثلاث اللائی وددت أنی لم أفعلهنّ، فوددت انّی لم أکن أکشف بیت فاطمة و ترکته. »
  40. پرش به بالا عقد الفرید: 4/93، چاپ مکتبة الهلال.« وودت انّی لم أکشف بیت فاطمة عن شی و إن کانوا اغلقوه على الحرب.»
  41. پرش به بالا الوافی بالوفیات: 6/17، شماره 2444; ملل و نحل شهرستانى: 1/57، چاپ دار المعرفة، بیروت. و در ترجمه نظام به کتاب «بحوث فی الملل و النحل»: 3/248-255 مراجعه شود. « انّ عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتى ألقت المحسن من بطنها.»
  42. پرش به بالا عبدالفتاح عبدالمقصود، علی بن ابى طالب: 4/276-277.« و الّذی نفس عمر بیده، لیَخرجنَّ أو لأحرقنّها على من فیها...! قالت له طائفة خافت اللّه، و رعت الرسول فی عقبه: یا أبا حفص، إنّ فیها فاطمة...! فصاح لایبالى: و إن..! و اقترب و قرع الباب، ثمّ ضربه و اقتحمه... و بداله علىّ... و رنّ حینذاک صوت الزهراء عند مدخل الدار... فان هى الا طنین استغاثة...»
  43. پرش به بالا مروج الذهب: 2/301، چاپ دار اندلس، بیروت.« فوددت انّی لم أکن فتشت بیت فاطمة و ذکر فی ذلک کلاماً کثیراً!
  44. پرش به بالا میزان الاعتدال: 3/459. «  انّ عمر رفس فاطمة حتى أسقطت بمحسن.»



[ چهارشنبه 17 تیر 1394 ] [ ] [ داستانی ]

[ نظرات (0) ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه